قند عسل حرف گوش کن مامان...
عزیز دل مامان هر روز که میگذره و تو بزرگتر میشی شیطون تر و البته شیرین تر میشی حرفای جدید و شیرین کاری های تازه وبیشتر و بیشتر خودتو تو دل من و بابایی جا می کنی ...
هر روز قدت بلندتر میشه و بیشتر می تونی شیطنت کنی و من هی باید وسایل خطر ناک و ممنوعه رو به جاهای بلندتر منتقل کنم قربون قد و بالات بشم مامانی...
چند روز پیش برده بودمت پارک و واست آبمیوه خریده بودم . وقتی آبمیوت تموم شد پاکتش و انداختی رو زمین. من بهت گفتم پسرم این آشغاله و باید بندازیش تو سطل زباله بعد بغلت کردم تا خودت این کارو بکنی... از اون روز به بعد اگه آبمیوه یا کیک و بیسکوییتت تموم بشه سریع میری سراغ سطل زباله و خودت میندازیش...
چند روزه که یاد گرفتی با لگو هات بازی کنی و خودت باهاشون برج میسازی موقع بازی کردن همچین با دقت و تمرکز این کار و انجام میدی و ژست مهندسی می گیری که دلم می خواد بخورمت جیگررررر مامان.... یه بار بهت گفتم عزیز دلم و قتی بازیت تموم شد لگوهاتو جمع کن بزار تو سطلش و بزار تو کمدت و از اون روز به بعد همیشه این کارو انجام می دی ... واااااااای پسر گلم نمی دونی چقد لذت میبرم وقتی می بینم بعد از بازی با دقت تموم لگوهارو جمع کردی ودرست سر جاش گذاشتی هر کی ندونه فکر میکنه این کار یه آدم بزرگه که با این دقت انجام شده...
اینم اولین برجی که ساختی...
اگه کسی که عینک می زنه بخواد بخوابه ولی عینکشو برنداشته باشه سریع میگی عنک و میری عینکشو برمیداری... همیشه حواست به همه چیز هست و چیزایی که یاد گرفتی رو با دقت انجام میدی...
عاشق نی نی ها هستی و هرجا یک بچه ببینی که حتی از خودت هم بزرگتر باشه میگی نی نی و میدوی سمتش حتی اگه 10 12 ساله باشه بازم واسه تو فرقی نداره بهش میگی نی نی در کل روابط عمومی خوبی داری و خیلی زود با بقیه دوست میشی و خیلی خیلی کم پیش میاد که غریبی کنی...قربونت برم عسلم که از الان اجتماعی هستی..
خدایا خیلی خوشحالم که پسر کوچولوم داره روز به روز بزرگتر و فهمیده تر میشه... خدایا هر چی شکرت کنم بازم کمه...
و در پایان یه عکس از قند عسلم در طبیعت اردیبهشت ماه....