محمد آرمينمحمد آرمين، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

گلهای زندگی ما

ماجراهای آرمین و ددر!!!

1390/2/7 11:26
نویسنده : مامان الی
1,150 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.com

عزیز دلم از وقتی امسال هوا کمی گرم شد تو هم ددری شدی حساااااااااابی ...

niniweblog.comniniweblog.com

 

niniweblog.com

 اوایل وقتی می رفتیم بیرون از ترس فقط بغلت میکردیم چون وقتی میذاشتیمت زمین فقط دوست داشتی راه خودتو بری و اگه مانع می شدیم چنان داد و هواری راه مینداختی که از بیرون رفتنمون پشیمون می شدیم. تمام خریدای عید امسالو با همین شرایط سخت انجام دادیم . البته کالسکه گاهی وقتا عصای دستمون می شد...niniweblog.com

 
niniweblog.com

هر وقت می دیدم یه بچه ی کوچولو دست مامان و بابا شو گرفته و با رضایت داره راه میره غبطه می خوردم...

niniweblog.com

 

 niniweblog.com

تا اینکه روز اول اردیبهشت  می خواستیم بریم بیرون من به بابایی گفتم حتما کالسکه رو بردار تا امروزمون خراب نشه اما بابایی گفت نه دیگه پسرمون بزرگ شده و باید باهامون راه بیاد...(فردای اون روز ، روز تولد من بود)
وقتی رفتیم بازار من خرید داشتم و بابایی گفت تو برو  من مراقب آرمین هستم ، وقتی از فروشگاه بیرون اومدم منظره ای رو دیدم که برام باورنکردنی بود تو دست بابایی رو گرفته بودی و با آرامش کامل داشتین قدم می زدین... نمی دونی چقد از دیدن این صحنه خوشحال شدمممممم....niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

 

niniweblog.com

عزیز دلم این بهترین کادوی تولدی بود که امسال گرفتم...از اون روز به بعد دیگه اون آرمین جیغ جیغو که می ترسیدیم باهاش بیرون بریم نیستی...الان دیگه هر روز دستتو می گیرمو با هم میریم پارک و خرید .....niniweblog.com

 

niniweblog.com

 

قربون گل پسرم برم که دیگه بزرگ و آقا شده مرسی مامانی به خاطر این کادوی به یادموندنی که بهم دادی ...

niniweblog.comniniweblog.com

 

 niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

دوست
6 اردیبهشت 90 8:43
قربون اين پسر حرف گوش كن و ناز برم الهي..كه اينقدر مامان و باباشو خوشحال كرده......... بوس ....
سارا
6 اردیبهشت 90 11:18
الهی بگردم چه خوب ما که هنوز هر وقت با پرهام میریم بیرون باید بدویم
نرگس
7 اردیبهشت 90 12:36
بخورم آرمين توپولي رو ماشالله خدا حفظش كنه و سايه مامان و باباش هميشه بالا سرش باشه
وب قشنگي داري مثل خود گل پسرت
اگه دوست داشتي به وبلاگ آدريناي من هم سر بزن خوشحال ميشم
بوسسسسسسسسسس


ممنونم عزیزم ... چشم حتما سر میزنم بووووووس...




مامان غزل
8 اردیبهشت 90 10:37
آفرین به گل پسر مامانی



مرسی گلم...

بابای زهرا کوچولو
8 اردیبهشت 90 15:15



مامان مريم
21 اردیبهشت 90 14:02
سلام عزيزم.ممنون که خبرم کردي.بوس به لپش...راستي به وب امير مهدي بيا تولدشه راستي اکه ادرس وب امير مهدي رو نداري تو همين وبم .لينکش کردم توي اين وب.خوشحال ميشم بياي.
مريم مامان رهام
26 اردیبهشت 90 15:37
ارمين جونم سلام خاله اميدوارم هميشه سلامت باشي و روز به روز بيشتر ماماني و بابايي شاهد بيشرفت هات تو زندكيت باشن .
هميشه به وبلاكت سر مي زنم و خيلي دوست دارم .بوس


مرررررررررسی خاله مریم مهربون... ممنون که به وبلاگم سرزدید بووووووس
...
نازنین نرگس نفس مامان
1 خرداد 90 2:12
چه پسر ناز و مامانی ددری یه سر به پستهای ددری ما هم بزن
محمدحسین عشق جاودان
6 خرداد 90 12:43
سلام .عزيزم .قبل از هر چيز تبريکات ويژه ما رو با تاخير بپذير گلم .اول تولدت را بهت تبريک مي گم الهي صد سال زنده باشي و بعد روز مادر و بعد هم بزرگ شدن پسري الهي که دومادش کني دوستون دارم .


ممنونم مهربونم مرسی که سرزدی بوووووووووووووس...